بوی بهار رو با تموم وجودم حس میکنم
چهره قشنگت رو از ذهنم میگذرونم
سین های سفره هفت سین رو میشمرم
سین هفتم! سالی که بی تو گذشت
*یکبار با مرگ
از چشمان تو گفتم * ما رانیز
دیگر به خانه ام زبانی بود
پا نمگذارد با واژگان خودش * ویکبار
و دستور زبانی ناچارشدم
که اغلب به سخن گفتن
فراموشش میکردیم -به زبانی بیگانه-
تا تو فراتر روی
از تن هامان
پرم از حس رهایی
حس پرواز
حس مردن
حس اون پرنده پیر
وقت آخرین پرواز
حس گنجشک
که نشسته رو لب بوم
وقت خوندن
پرم از حس های زیبا
حس فریاد
لب ساحل
رو به امواج
من پرم از حس های زیبا!
این شعر خیلی قشنگ مال سید مصطفی حسین بود
ولی من هم پرم از تمام این حس های زیبا