آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

گذشت تا....

گذشت
دیگه از اون روز هر چی پیام و میل داد هیچ جوابی نداد
از هر راهی تونست سعی کرد از یه طریق دیگه بهش دست رسی پیدا کنه ولی نشد
هی زنگ میزد به موبایل دوستش و ازش خبر میگرفت و حالش رو میپرسید 
حتی یک روز که فهمید کجا سر کاره زود برنامش رو جور کرد و رفت اونجا اکثر بچه ها بودن 
تا هم دیگه رو دیدن جفتشون زدن زیر خنده خیلی تابلو 
حتی خواهرش هم زد زیر خنده و ...
میدونستم امروز میای 
و شروع کردن سه تایی به خوش و بش
هر کاری کرد نتونست یه موقعیت خوب گیر بیاره و باهاش صحبت کنه 
فقط تونست یه گلگی از میل ندادنش کنه
و دوباره قل گرفت 
گذشت تا .....
تا یه روز که زنگ زده بود به موبایل دوستش دید صدای یکی دیگس
بله بفرمایید
شما
من ....ام خوبی ؟
به به خانوم خانوما حال شما ؟
مرسی تو خوبی ؟
همه با معرفتها
برو بابا اینقد سرم شلوغ که ...
که چی وقت نمیکنی یه میل بدی؟
به خدا امتحان داشتم اینترنت نداشتم کلی هم کار داشتم
خوب حالا خوبی؟
مرسی
ببین لطف میکنی ساعت ۵ زنگ بزنی ؟
خودت جواب میدی؟
باشه
ساعت ۵:۲ زنگ زد ولی اون برنداشت
با دو دقیقه تاخیر . گوشی .....
سلام
سلام خوبی ؟
مرسی
پس چرا خودت برنداشتی ؟
برای اینکه تاخییر داشتی
باشه ببخشید
خواهش میشه
خوب چی شد؟
و باز هم حرفهای همیشگی
تا در نهایت بعد از چند بار اسرار
ببین بذار این دوستیی که دارم در همین حد بمونه یک کاری نکن که این هم از بین بره ازت خواهش میکنم یه کاری نکن که مجبور بشم باهات بد حرف بزنم
باشه کاری نداری ؟
هان؟
میگم کاری نداری ؟
چی .... آهان .. نه خوب تو با   ..... کاری نداری ؟
نه خداحافظ
باشه خدا حافظ ...
و گوشی رو خیلی آروم گذاشت سر جاش
دلش میخواست مشتی توی مغازه رو پرت کنه بیرون
دیگه سعی کرد فراموشش کنه
خیلی سخت بود مخصوصا چند روز اول
تا اینکه روز شوم یه مسیج بهش داد و توش ازش بابت این یه مدت معذرت خواهی کرد و براش نوشت: ولی خودمونیم ها تو هم یه مدت یه سوژه داشتی بهش بخندی
و دیگه سعی کرد هیچ خبری هم ازش نگیره
تا اینکه . . . . .

قل؟

که یکهو
یکی از بچه ها صداشون کرد
بدویین بیاین اینجا کمک
دیگه ندیدش تا ساعت ناهار
مجبور بود بره برای هماهنگی بچه ها که بتونن بدون مشکل کار رو انجام بدن
از یک طرف تمام حواسش رو باید جمع میکرد که کار خراب نشه و از طرف دیکه تمام حواسش به اون بود که کی میاد و ازش سالاد میخواد
جلو تر سالاد رو آماده کرده بود و جا سازی هم کرده بود
که یکهو دید داره میاد زود خودش رو آماده کرد
تا اومد جلو بازهم همون خنده نازنین همیشگی رو لبش بود
تار سید بهش ابروی چپش رو انداخت بالا و با یک خنده مرموز که سعی در مخفی کردنش داشت
سالاد من حاضر ؟
بلــــــــــــــــــــــــــــــــه تو جون بخواه
که یکی از بچه ها که پشتش بود زد زیر خنده و
خدا بده شانس خوبه خوبه جمعش کنین بابا این وسط
و سه تایی زدن زیر خنده
این آخرین باری بود که ازش سالاد خواست
میدونست این آخرین باری که میتونه ببیندش
خودش رو به در و دیوار میزد که ازش جواب بگیره ولی میدونست که دیگه اینجوری فایده نداره  
اون روز هم دیگه داشت تمام میشد
 تا ..... کار تمام شد و وقت خداحافی رسید
تغریبا همه رفته بودن
اون روز باید تادیر وقت همونجا میموند تا همه چی رو بده جمع کنن ولی اون میرفت آخه دیگه کارش تموم شده بود
وقتی اومد خداحافظی ....
 من چیکار کنم ؟ میخوای بری من رو تنها بذاری؟
ببین من که بهت گفتم . تو چرا قانع نمیشی ؟
آخه وقتی دلت یکجا گیر کنه بهت میگم قانع شدن یعنی چی
ببین من الان باید برم بعدا باهات حرف میزنم
آخه کی من دیگه با تو سر کار نیستم
ایمیلت رو دارم برات میل میذارم
قل ؟
باشه قل؟
بعد یک نگاه . پر از معنی با یدونه از اون لبخندهای نازش و..........

آب آیینه عشق روان است

گذشت تا فردا
فردا وقتی دوباره هم دیگه رو دیدن جفتشون زدن زیر خنده
اول صبح نشده ما باید تو رو ببینیم ؟
چی کار کنم دیگه دوست دارم اول قبل از هر چی میام پیش تو
خوبه خوبه
چی شد ؟
اه ه ه  تو هنوز داری حرف خودت رو میزنی؟
اذیت نکن دیگه تا کی باید منت بکشم؟
ببین پسر خوب من تو زندگیم یه اهدافی دارم که تا به اونها نرسم خودم رو درگیر این مسائل نمی کنم .
خوب اهدافت چیه ؟
نمونش لیسانسم .
خوب آقا سه سال هم برای شما بعدش چی؟
یک خنده ای زد و یک گوشه چشمی نازک کرد و .. اگه بگم یکی دیگه رو دوست دارم چی؟
انگار که یک سطل آب یخ رو سرش ریخته باشن خنده به لبش خشک شد ..
دروغ میگی .
هیچ جوابی نگرفت
هر دو ساکت شدن
دوباره..
دروغ میگی.
نه نمیگم .
چرا .
تو این جوری فکر کن
من اینجوری فکر نمیکنم چون میدونم داری دروغ میگی
دوباره هیچ جوابی نداد
دروغ میگی دروغ میگی دروغ میگی .... بگو که داری دروغ میگی  بگو
خوب آره ولــــــــــــــــــــــــــــــــ-ی .....
ولی چی ؟
ببین به خدا تو خیلی خوبی خیلی گلی خیلی ماهی ولی من نمیخوام فعلا درگیر این مسائل بشم
ببین این حرفها که ما اولش
نه به خدا ناز نمیکنم نه تو نه هیچکس دیگه . فعلا اصلا نمیخوام خودم رو درگیر کنم
ببین جون هرکسی که دوست داری اذیت نکن من دوست دارم
ای بابا باز که حرف خودت رو میزنی
ببین زمین و زمان رو بهم بدوزی من میخوامت
که یکهو .....