آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

بهترین دوستم

کی منو دوست داره؟

هیشکی!

کی به من توجه میکنه؟

هیشکی!

کی به من میوه میده؟

هیشکی!

کی به من شیرینی و نوشابه تعارف میکنه؟کی به جکهام گوش میده؟ کی میخنده؟

هیشکی!

کی تو دعوا به کمکم میاد؟ کی دلش برام تنگ میشه؟

هیشکی!

کی برام گریه میکنه؟ کی میدونه چه آدم جالبی ام؟

هیشکی!

حالا اگه از من بپرسی بهترین دوستت کیه؟ فورا میگم هیشکی!

اما دیشب حسابی ترسیدم بیدار شدم دیدم هیشکی دورو برم نیست صداش زدم دستم رو به طرفش دراز کردم.

به همون جایی که همیشه بود همه جای خونه رو همه گوشه هاش رو دنبالش گشتم اما هرجا... کسی رو دیدم.

انقدر گشتم و گشتم که خسته شدم حالا هم که نزدیک صبحه .

حتم دارم هیشکی رفته!

آره هیشکی رفته.

به جاش الان دوستهای زیادی دارم.

                                                         

                                                       عمو شلبی

 

هیشکی هیچوقت نفهمید که چقدر دوستش داشتم.

هیشکی واسه خودش بزن بهادری بود همیشه دعوا میکرد.اون بهترین دوستم بود همیشه بهم میگفت که چه آدم جالبی هستم .همیشه کلی به جک هام میخندید.یادش بخیر چقدر با هم حرف میزدیم.

آره هیشکی رفته.

به جاش الان دوستهای زیادی دارم.

ولی هیشکی یه چیزه دیگه بود. هیشکی برام هیشکی نمیشه.

خیلی دوستت دارم هیشکی.

آره هیشکی رفته.

به جاش الان دوستهای زیادی دارم.  

من و اون و بارون

بارون برگرفته از وبلاگ پنجره ی تنهایی

با هم دیگه قدم زنون

تویه شب فارق از تموم فکرهای داغون

زیر کلی قطرات بارون

توی خلوت ترین خیابون

یه دست من تو دست اون

به هم دیگه است تکیه هامون

قدم زنون زیر بارون

برمیگردیم به خونمون

دوتایی میشینیم تو ایوون

دوتا چای داغ تو دستامون

توی قطرات بارون

نگاه میکنیم به دور دستامون

شونه به شونه با خاطرات شیرینمون

میگذریم از گذشتمون

میریم واسه ی آیندمون