خیلی مهربون بود
هر وقت یک بچه ای رومیدید که داره گریه میکنه میرفت پیشش بغلش میکرد
خیلی آروم نوازشش میکرد و میگفت :گریه میکنی ؟گریه کار بچه هاست.
تو دیگه بزرگ شدی .
یک روز دیدمش یک گوشه نشسته پاهاش رو تو بغلش گرفته و داره گریه میکنه !
اون هیچوقت دورغ نگفته بود!
من اون روز فهمیدم عشق مثل یک بچه پاک و مهربون تو وجود آدمها زندگی میکنه .
امید وار باش پسر
سلام.....ممنون سر زدی...آره لینکم کن منم لینکت و می ذارم...قرار چند تا لینک بذارم....آره عشق مثل یک بچه پاک میمونه اما اگه قدر اون عشق پاک ندونستن و لهش کردن چی؟؟؟؟؟
هیچم مثه یه بچه ی پاک نیست...عشق یه مار خوش خط و خاله که آدم رو هیبنوتیزم میکنه و می گزه(به فتح گاف و کسر ز)..خلاصه تورو پابند خودش می کنه تا درسته قورتت بده...و تو تا آخرین لحظه هم می گی که:"چه مار خوش خط و خالی بود"...حالا اگه آدم زرنگی باشی این مار رو می رقصونی...تو سرشم میزنی...ازش پول هم در می یاری...هر وقتم که حوصلت سر رفت می ذاری تو سبدش....آره داداش حیف که من و تو جزو این دسته آدما نیستیم...مارو مار قورت می ده...به خودت نگا کن که تا کجا تو دهن مار رفتی...من که فکر کنم الان هضم شدم...Adios Amigo
شاید عشق مثل ِ یه بچه ی پاک باشه ، ولی اصلا آروم و مهربون نیست !
باید خیلی مواظبش بود چون میتونه به آسونی زندگی ِ آدمو به آتیش بکشه ...
سلام
متن قشنگی بود
موفق باشی
ها؟
اینا یعنی چی اون وقت؟!
حالا میدونی مشکل من چیه؟!...من خودم یه بچه ام که توی وجود خودم زندگی میکنم!واسه همین الان دچار تناقض حاد شدم!:دی
کامنتتم به عنوان کامنت سال انتخاب شد!
محمد حسین جان سلام...
متن جالبی بود...
واقعا با سلیقه ای...
موفق باشی...
...؟
و عشق
چیزی نیست جز یک مرگ
مجدد در من ...
سلام. خوبی؟ شرمنده امیر حسین جان. یه مدته یه خورده گرفتارم. از اونی هم که سراغش رو گرفتی، بیخبرم.
تو هم که به من سر نمی زنی. آروین و بهروز هم کم پیدا شدن!!!! خوشحال می شم یه خبری ازتون بگیرم. آدرست رو هم گم کردم. یه بار دیگه بهم بده تا یه سری کاتالوگ از کاشان و نیاسر برات پست کنم. برام آف بزار. منتظرم. قربانت.........عسل
بچه ای که تو خیلیا بزرگ شده...
مرسی امیر جونم
یعنی اینقدر قشنگه؟!!!
بابا به خدا من این پستت رو تا حالا ۱۰ بار خوندم...کامنتم که دادم دیگه چی از جون من می خوای ۳۰ دفه لینک می دی؟...لا اقل آپ کن بعد لینک بده...!
اشتباه کرده بود که هیچ وقت دروغ نگفته بود...
هماره جاودان!
سسسلاااااممم ..من برگشتم!خوبییی؟دلم تنگ شده!بابا اون آپ من چه نگرانی داشت اینقده ناراحت شدی.من معلمم شاگردام برام از عکساشون کلیپ ساخته بودن عب داره؟!اس ام اس بلاگم کمک خوبی واسه گفتن احساس در لحظه بود!(بابا استعاره)!خوش گذشت جات خالی!
دیگه آپ کن......
حالا نوبت توست
نوازشش کن بگو که بزرگ شده
با این که می دانی او هرگز بزرگ نمی شود
سلام آقا امیر حسین شاید می خواد بدوه که تو می تونی نوازشش کنی وبگی بزرگ شده ویا حتی .....اصلا مخاطبتو میشناسی یا فقط می دونی دروغ نمیگه چه کار بزرگی می کنه
خوب پس خوب به من سر بزن دوست دارم نظرتو بدونم
وب عالی وقشنگی داری موفق باشی
اه
سهم من چیست
سهم من این است
که اسمان اویختن پرده ای را از من میگیرد
سهم من پایین رفتن از پله های متروک است
نشستن در سایه غربت
یا چیزی در پوسیدگی
پریشانی پشیمانی
سلام امیر جون ممنون که همیشه به من سر میزنی و راهنماییم میکنی من آپ کردم خوشحال میشم مثل همیشه یی سری بهم بزنی
آرزومند آرزوهایت
چه با مزه!.... اما چرا هر کی عاشق می شه غمگین می شه؟!من دوست دارم وقتی عاشقم شاد باشم! خیلی خیلی شاد! تفنگم هم دوست داره این طوری باشه!.... من و تفنگم اون قده هم دیگه رو دوس داریم.... اما گریه نمی کنیم! چون واسه با هم بودن نیازی به گریه نداریم!
عجب حرفای قلمبه ای زدم ها!
آخی.........
از گریه آدما دلم می گیره
مخصوصا اونایی که دوسشون داری
من دوباره این تیکه رو خوندم ..یه حالی شدم!
سام الیک. بابا مرام. ما خاک پاتیم. ما زمین خورده تیم.
دمت گرم. استی، ای کاش کوک عشق هیچ وقت به مرد نفرت تبدیل نشود
یا حق