آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

بازی

به من میگه دنیا داره باهات بازی میکنه

آخه مگه دنیا هم سن و ساله منه که با من بازی میکنه ؟

بره با یکی هم سن خودش بازی کنه من خیلی بچه ام.

اینها رو بهش گفتم .

گفت:(اینقدر باهات بازی میکنه تا بزرگت کنه اینقدر بزرگ که دیگه بتونی معنی بازی هاش رو بفهمی و تو هم هم بازیش بشی! )

جالب اینجاست که من از اون بزرگترم ولی اون بیشتر از من میدونه !

حتما اون هم بازیه خوبی برای دنیا بوده!!!!

اون هیچوقت دورغ نگفت

خیلی مهربون بود

هر وقت یک بچه ای رومیدید که داره گریه میکنه میرفت پیشش بغلش میکرد

خیلی آروم نوازشش میکرد و میگفت :گریه میکنی ؟گریه کار بچه هاست.

تو دیگه بزرگ شدی .

یک روز دیدمش یک گوشه نشسته پاهاش رو تو بغلش گرفته و داره گریه میکنه !

اون هیچوقت دورغ نگفته بود!

من اون روز فهمیدم عشق مثل یک بچه پاک و مهربون تو وجود آدمها زندگی میکنه .