آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

جوابیه

تو پست قبلیم در مورد زایده ای از روح براتون گفتم

ولی صبرا برام نوشته بود گاهی روح سر زا میره

و ما نمیدونیم این لغات از کجا میان و یا حتی این نوزاد چه مینوشد و در کدام آغوش میخوابد

اون وقت تکلیف چیه ؟ 

 به نظر من مقصر ما هستیم که هنگام تولد درست از روح مراقبت نمیکنیم و نمیتونیم اون رو حفظش کنیم که زنده بمونه تا فرزندش رو در آغوش بگیره و از شیره وجودش سیرش کنه

نظرات 16 + ارسال نظر
دیووووووونه پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:49 ب.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

دی دی فمنیست نیستم؟

با با بی خیال خیلی حال کردم

محسن پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.mylove-s.blogfa.com

سلام عالیه به ما هم سر بزن منتظرم بای

مرسی من نمیتونم رو بلاگ فا نظر بدم چرا ؟

من پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:54 ب.ظ

وا؟!

والا!

دیووووووونه جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:14 ق.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

کلمه های سنگین را کنار بزن.
یا بال و پری به آن ها بده. بگذار با رویایت پرواز کنند.
چرا نمی بینمشان؟!

کجاش سنگینه ؟
یعنی اینقدر . . . . .؟

عسل جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:28 ق.ظ http://ssevenn.blogsky.com

سلام ... بیخیال بابا یه چیزی بنویس ما هم بفهمیم :دی
خوبی؟ ببخشید اگه میبینی بهت سر نزدم فقط وبلاگ تو نبووده به هیچ کس سر نزدم....خلاصه ببخش

این رو یکی باید به خودت بگه

نخورشیدخانوم جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ق.ظ http://nakhorshidkhanoom.blogsky.com

لاف ز برتری کم زن..
سنگ برابرت هستیم..
تیر بر ما چه می باری؟
نیمه ی دیگرت هستیم!

من به وبلاگت سر زدم
باید اعتراف کنم که مو به تنم سیخ شد
من رسما از شما معذرت میخوام واقعا اون حرفهام بی منظور بود
اگر هم منظورت به من بوده باید بگم که در مقابل شما من اصلا وبلاگ نویس نیستم
من لینک قبلی شما رو ندیده بودم
باز هم ببخشید

ژولیس سزار جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:47 ق.ظ http://sezar1.blogfa.com

دوست خوبم ....مهربانم !
من با خودم فکر میکنم که چه اجباری است خودرا به دام خطر این زندگی سپردن و زورق بودنم را یله کنم به دریای طوفانی جهانی که از آن تقریبا هیچ نمیدانم ...و بعد ادای آدمهای زنده و با هویت و با تشخص را نمایش دهم که چه ؟ که یعنی آهای ! مردم این منم که هستم ؟ بودن اینگونه را مضحک میدانم ...شاید برای همین تاج امپراطوری بر سرم گذاشته ام و در سرزمین آبهای همیشه اوتوپیا و شهر آرمانی خویش را بنا کرده ام و با ملتی از جنس خودم که سخت گرفتار کابوس بیداری هستند و در بدر یک جرعه خیال رقص گون اند راه افتاده ام به نا کجا آباد ! ...این تقدیر شوم بشری نیست که بزرگان گذشته هشدارمان دادند ؟ ...خسته شدم از بس در دنیای واقعی به دنبال هم جنس حود گشتم برای دمی گپ ساده ...در این جا کنار تو و دیگران ...در این دنیا که مجازیش میخوانیم و صد البته از هر واقعیت قابل لمس با شش حس انسانیمان ملموس تر است به دنبال رد پای انسانیت ناب و خالص بی دروغ و کلک و دغل میگردیم ...بیا رفیق عزیزم ...بیا با هم این رویای سبک دوست داشتنی را به حقیقت محض وجودیمان پیوند بزنیم ...منتظرت میمانم تا هر وقت که لازم باشد .
ژولیس سزار
امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی

سلام ژولیس جونم خوبی
ژولیس جون اگه بدونی چقدر من دوست دارم
واقعا خوشحالم که سعادت این رو پیدا کردم که برام کامنت بذاری
فقط چرا من نمیتونم توی بلاگ فا کامنت بذارم ؟

توپولی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:09 ب.ظ http://topoli6612.blogsky.com

سلام
من که قاط زدم...
جریان چیه؟

سارا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:24 ب.ظ http://nahaleman.persianblog.com

سلام دوست عزیز... و من اکنون چه غریبم اینجا
مثل یک قطره آب
مثل یک تکه ابر
مثل یک برگ که رها شد در باد
و چه اینجا سرد است
مثل احساس درختی
که دلش سوخته است
مثل مرغی که
جامانده ز کوچ
مثل دستان کسی
که ندارد احساس
و چه سخت است دراینجا ماندن
وبگویی که زمان
چه عذاب آور وحول انگیز است
و چه خوب است
که احساس کنی
که کسی هست که یادت با اوست
و شب و روز
دلت همره اوست
و چه زیباست
اگر
فکر کنی
منتظر باید بود
تا که او برگردد.....موفق باشی

عسل سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:42 ب.ظ http://ssevenn.blogsky.com

سلام مهربان .. من به روزم منتظر حضور سبزت

صبرا نامی شنبه 5 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:10 ب.ظ http://sabra.blogsky.com

ما همیشه مقصر نیستیم . روح جاهایی می رود که به او اجازه حضور داده باشند . در چاردیواری ذهن ما همیشه میله هایی هستند که به کشنده ترین زهر ها آغشته اند . گاهی اتفاق می افتد بلایی مزمن که وادارم می کند به رویش آغوش نگشایم .

دیووووووونه سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:14 ق.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

باید بگم دیوونه از قانون کپی رایت پیروی نمیکند

از پذیرفتن هرگونه اعتراظ معذورم

دیوونه بی سواد هم که هست
اعتراض عزیزم

نخورشیدخانوم جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:53 ب.ظ http://nakhorshidkhanoom.blogsky.com

مرثیه سرایان بسرایید..
زنان در بندر کنگ استان هرمزگان ختنه می شوند..

خیلی سوختم!

کامیرا شنبه 12 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:33 ق.ظ http://www.bandarabbascity.com

منظورتون رو از دو تا فوکوس متوجه نشدم. من این عکس رو با مد ماکرو گرفتم، که به دلیل عمق میدان کم، اون قسمت از تصویر رو که روش فوکوس می کنید شفاف نشون می ده و بقیه قسمت ها تار میشه.

دیووووووونه دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:28 ب.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

جوووون ، جیگرتو بخورم
عجب رون و سینه ای
بیا قیشو ببین

رز پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:25 ب.ظ

همین؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد