گذشت تا فردا
فردا وقتی دوباره هم دیگه رو دیدن جفتشون زدن زیر خنده
اول صبح نشده ما باید تو رو ببینیم ؟
چی کار کنم دیگه دوست دارم اول قبل از هر چی میام پیش تو
خوبه خوبه
چی شد ؟
اه ه ه تو هنوز داری حرف خودت رو میزنی؟
اذیت نکن دیگه تا کی باید منت بکشم؟
ببین پسر خوب من تو زندگیم یه اهدافی دارم که تا به اونها نرسم خودم رو درگیر این مسائل نمی کنم .
خوب اهدافت چیه ؟
نمونش لیسانسم .
خوب آقا سه سال هم برای شما بعدش چی؟
یک خنده ای زد و یک گوشه چشمی نازک کرد و .. اگه بگم یکی دیگه رو دوست دارم چی؟
انگار که یک سطل آب یخ رو سرش ریخته باشن خنده به لبش خشک شد ..
دروغ میگی .
هیچ جوابی نگرفت
هر دو ساکت شدن
دوباره..
دروغ میگی.
نه نمیگم .
چرا .
تو این جوری فکر کن
من اینجوری فکر نمیکنم چون میدونم داری دروغ میگی
دوباره هیچ جوابی نداد
دروغ میگی دروغ میگی دروغ میگی .... بگو که داری دروغ میگی بگو
خوب آره ولــــــــــــــــــــــــــــــــ-ی .....
ولی چی ؟
ببین به خدا تو خیلی خوبی خیلی گلی خیلی ماهی ولی من نمیخوام فعلا درگیر این مسائل بشم
ببین این حرفها که ما اولش
نه به خدا ناز نمیکنم نه تو نه هیچکس دیگه . فعلا اصلا نمیخوام خودم رو درگیر کنم
ببین جون هرکسی که دوست داری اذیت نکن من دوست دارم
ای بابا باز که حرف خودت رو میزنی
ببین زمین و زمان رو بهم بدوزی من میخوامت
که یکهو .....