آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

آروم ولی ...

yesterday is history, tomorrow is a mistery, today is a gift, thats why its called the present

اون هیچوقت دورغ نگفت

خیلی مهربون بود

هر وقت یک بچه ای رومیدید که داره گریه میکنه میرفت پیشش بغلش میکرد

خیلی آروم نوازشش میکرد و میگفت :گریه میکنی ؟گریه کار بچه هاست.

تو دیگه بزرگ شدی .

یک روز دیدمش یک گوشه نشسته پاهاش رو تو بغلش گرفته و داره گریه میکنه !

اون هیچوقت دورغ نگفته بود!

من اون روز فهمیدم عشق مثل یک بچه پاک و مهربون تو وجود آدمها زندگی میکنه .

 

صیاد

چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم

ای طرفه نگارم

از دوری صیاد دگر تاب نیارم

رفته است قرارم

 چون آهوی گم گشته به هر گوشه دوانم

تا دام در آغوش نگیرم نگرانم

از ناوک مژگان چو دوصد تیر پرانی

بر دل بنشانی

چون پرتو خورشید اگر روی بکشانی

وای از شب تارم

در بند و گرفتار بران سلسله مویم

از دیده ره کوی تو با عشق بشویم

با حال نزارم با حال نزارم

برخیز که داد از من بیچاره ستانی

بنشین که شرر در دل تنگم بنشانی

تا آن لب شیرین به سخن بازگشایی

خوش جلوه نمایی

ای برده امان از دل عشاق کجایی

تاسجده گزارم

گر بوی تو را باد به منزل برساند

جانم برهاند

ور نه ز وجودم اثری هیچ نماند

جز گرد و غبارم  جز گرد و غبارم

بهترین دوستم

کی منو دوست داره؟

هیشکی!

کی به من توجه میکنه؟

هیشکی!

کی به من میوه میده؟

هیشکی!

کی به من شیرینی و نوشابه تعارف میکنه؟کی به جکهام گوش میده؟ کی میخنده؟

هیشکی!

کی تو دعوا به کمکم میاد؟ کی دلش برام تنگ میشه؟

هیشکی!

کی برام گریه میکنه؟ کی میدونه چه آدم جالبی ام؟

هیشکی!

حالا اگه از من بپرسی بهترین دوستت کیه؟ فورا میگم هیشکی!

اما دیشب حسابی ترسیدم بیدار شدم دیدم هیشکی دورو برم نیست صداش زدم دستم رو به طرفش دراز کردم.

به همون جایی که همیشه بود همه جای خونه رو همه گوشه هاش رو دنبالش گشتم اما هرجا... کسی رو دیدم.

انقدر گشتم و گشتم که خسته شدم حالا هم که نزدیک صبحه .

حتم دارم هیشکی رفته!

آره هیشکی رفته.

به جاش الان دوستهای زیادی دارم.

                                                         

                                                       عمو شلبی

 

هیشکی هیچوقت نفهمید که چقدر دوستش داشتم.

هیشکی واسه خودش بزن بهادری بود همیشه دعوا میکرد.اون بهترین دوستم بود همیشه بهم میگفت که چه آدم جالبی هستم .همیشه کلی به جک هام میخندید.یادش بخیر چقدر با هم حرف میزدیم.

آره هیشکی رفته.

به جاش الان دوستهای زیادی دارم.

ولی هیشکی یه چیزه دیگه بود. هیشکی برام هیشکی نمیشه.

خیلی دوستت دارم هیشکی.

آره هیشکی رفته.

به جاش الان دوستهای زیادی دارم.